-
۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳ لوح و پس زمینه و ... خاطرات، دستنوشته ها و وصیتنامه ها ۰ نظر
برای عملیات پیش رو ـ والفجر مقدماتی ـ می بایست از منطقه ی بیابانی صعب العبوری می گذشتیم، تازه بعد از این که منطقه ی بیابانی را رد می کردیم، به دشت می رسیدیم و از آن جا هم به شهر و خلاصه درگیری های شهری. شهر مورد نظر هم «العماره» و هدف نهایی عملیات، استقرار نیروها در جاده ی بغداد ـ بصره بود تا از آن جا گلوگاه عراق را ببندند.
کار سختی در پیش داشتیم و برای این که بتوانیم در عملیات پیروز شویم، داشتن آمادگی های جسمانی لازم بود. با شور و مشورت هایی که از سوی فرماندهان رده بالای لشگر 25 کربلا انجام شد، بحث آموزش در دستور کار قرار گرفت. در منطقه ی «رقابیه» جایی بود که شباهت زیادی به منطقه ی واقعی عملیات داشت؛ رقابیه نزدیک کوه های «میش داق». بین فکه و میش داق را کلاً رقابیه می گفتند. برای رسیدن به آن جا باید از پل معروف «کرخه» می گذشتی. به منطقه ی آموزش رسیدیم. تا چشم کار می کرد بیابان بود و بیابان. شن های روان هم که جای خودش. کار آموزش هر روز طاقت فرساتر از روز قبل می شد. هر صبح بعد از صبح گاه، 5 کیلومتر می دویدیم. بعد از آن هم 45 دقیقه نرمش های سخت انجام می دادیم. یکی از همان روزها، بعد از کلّی تمرین و پیاده روی مسیر 5 کیلومتری که تشنگی و گرسنگی، امان را از بچه های دسته بریده بود، تدارکات گردان، غذا آورد. بچه ها مثل این «آپاچی» ها که توی فیلم های «وسترن» نشان می دهند، حمله کردند به طرف دیگ غذا. سهم غذای هر نفر یک لیوان برنج بود. آخ و نوخ از گوشه گوشه ی دسته بلند شد، امّا تا چشم بچه ها افتاد به مربی خشن، پیش خودشان گفتند: «تا همین یک لیوان برنج را از ما نگرفت، بهتر است «لام تا کام» حرف نزنیم و اعتراض نکنیم.» بعد از خوردن غذا، راه افتادیم طرف میش داق. موقع برگشتن از خستگی، کف سبزه های دشت میش داق ولو شدیم. منطقه ی میش داق پر بود از علف. در همان حالت درازکش، سرم را که چرخاندم با تعجب دیدم علف ها، شبیه گیاه هایی است که قبلاً آن ها را در قصر شیرین دیده ام. مردم کُرد آن جا بهش می گفتند: «توله». برگ های گرد و دانه های لزجِ خوشمزه ای داشت که هر دو، یعنی هم برگ و هم دانه هاش خوردنی بود. شروع کردم به خوردن آن. آخ چه مزه ای داشت، آن هم وقتی که گرسنگی، رمقی برای ات نگذاشته باشد. هر چی به بچه ها می گفتم: «یالا! معطل نکنید و بیاید شما هم بخورید»، آن بنده خداها قبول نمی کردند خیال می کردند، به سرم زده و از شدّت گرسنگی از آن علف ها می خورم. بقیه بچه ها هم با احتیاط شروع به مزه مزه کردن علف ها کردند و بعد هم وقتی دیدند گیاه به دهان شان مزه افتاده، با ولع شروع کردند به خوردن. از دسته ی ما گرفته تا کُل گردان، مشغول خوردن گیاه های دشت میش داق شدند. همه فک ها می جنبید. صحنه ی خنده داری بود. مربی آمد تا سری به بچه ها بزند، یکهو دید کل گردان دارد علف می خورد. تعجب کرد. مربی با اعتراض رو به نیروهای گردان گفت: معلوم است دارید چه کار می کنید؟ علف خوردن در شأن شماها نیست. الآن هست که پس بیفتد. بس کنید! این یک دستور نظامی است. عواقب سرپیچی از دستور هم با خودتان. ماجرای گیاه خوردن گردان تو کلِّ لشگر پیچید. فرماندهان رده بالای لشگر از اتفاقی که پیش آمد، حسابی عصبانی شده بودند و همین اتفاق باعث شد که از آن وقت به بعد، لشگر کلّی ما را تحویل بگیرد. سیل کمپوت و کنسرو روانه ی گردان شد. خلاصه بچه ها آن روز و روزهای پایانی مانده به دوره ی آموزش، دلی از عزا در آوردند.
راوی : سید محسن مصطفوی خاتم
... برگرفته از جنگ و درنگ ...
۵۱۵
درباره ما
طبقه بندی موضوعی
- آیات و روایات (۲)
- امام و رهبری (۴)
- صوت و فیلم (۸)
- طنــــزِ جبهــــه (۲)
- نوجوانی دیگر شهدا (۵)
- متون زیبای شهدایی (۲)
- لوح و پس زمینه و ... (۴۷)
- تصـاویـر خام و زندگینامه (۶۰)
- خاطرات، دستنوشته ها و وصیتنامه ها (۱۰۰)
- کتاب، نرم افزار و محصولات مختلف (۲۶)
- اخبار و اطلاعیه ها (۷)
- شهید پژوهی (۱)
- پیوندستان (۴)
بایگانی
- آبان ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۱)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱)
- دی ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲)
- دی ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۴)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۵)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۴)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۸)
- آبان ۱۳۹۴ (۷)
- مهر ۱۳۹۴ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۹)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۷۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲۸)
پيوندها
- رهبر معظم انقلاب
- تا اوج
- فاتحان
- افق ها
- یاشهید
- کبوترانه
- تا شهدا
- جعبه ابزار
- روایت ایثار
- کانال کمیل
- گلزار شهدا
- جای شهدا
- سرباز کوچک
- بچه های قلم
- خاطرات جبهه
- خادم الشهداء
- نشریه خُم پاره
- انتشارات شاهد
- انتشارات یا زهرا
- شهید عزیزالهی
- بچه های بهشت
- شهدای شبستر
- شهیده ایران قربانی
- گروه فرهنگی سنگر
- شهید رضا سلیمانی
- شهید ابراهیم هادی
- قرار عاشقی با شهدا
- شهدای استان بوشهر
- شهید احمدعلی نیری
- خبرگزاری دفاع مقدس
- شهید قلب تاریخ است
- شهدای سرزمین پاک ایران
- شهید حسن تهرانی مقدم
- سازمان بسیج دانش آموزی
- سامانه جستجوی مزار شهدا
- موسسه روایـت سیـره شـهـدا
- خاطرات شهیدان استان بوشهر
- ساجد؛ سایت جامع دفاع مقدس
- مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
- پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
- اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان
- لبیک؛ طراحی پوسترهای فرهنگی مذهبی
- سامانه جامع ده هزار شهید استان مازندران
- مرکز تولید و توزیع کتب موسسه شهید کاظمی
- سامانه جامع شهدای دانش آموز استان مازندران
- کنگره بزرگداشت دانش آموزان و معلمان شهید منطقه 2 تهران
- جعـبــه مُـهمّـــــات؛ محتوای یادواره و کنگره شهدای دانش آموز
- همکلاسی آسمانی ا سامانه جامع جستجو شهدای دانش آموز
- اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان (استان آذربایجان شرقی)