۱۱۷ مطلب با کلمهی کلیدی «شهدای محصل» ثبت شده است
-
۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۳ تصـاویـر خام و زندگینامه ۰ نظر
شهید عباسعلی فتاحی ا نوجوان 17ساله
عباسعلی بچه دولت آباد اصفهان بود. سال شصت به شش زبان زنده دنیا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته، برو عزیزم... عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بزاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب، حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچ وجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید، حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره... و تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکیشونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند، گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مَرده، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید... عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند.... جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یدونه من بوده، تا نبینمش نمیزارم دفنش کنین. گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیزارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص
(ایشون در سال 1344 متولد و درسال 1361 در عملیات فتح المبین به فیض شهادت رسیدند)
۴۴۳ -
۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۳۶ لوح و پس زمینه و ... ۳ نظر۸۶۷
-
۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۲۲ خاطرات، دستنوشته ها و وصیتنامه ها ۰ نظر
نوجوان شهید اسماعیل شیرزوانی :
سـن: 16 سال / محل تولد: خوی /
محل شهادت : شرهانی / تاریخ شهادت: 1362/1/23
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
درود فراوان بر پدر و مادری که این چنین خدمتی به قرآن کریم کرده و جوانی مثل علی اکبر و قاسم به اسلام و قرآن قربانی داده اند. پدرم! مرا ببخش که لیاقت فرزندیت را نداشتم و نتوانستم که حق فرزندی را ادا نمایم و مادر عزیزم! هروقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا سرقبرم بیایی؛ آن لحظه، به یاد کربلای امام حسین (ع) باش که برای بقای اسلام و آزادی تمام مسلمانان از زیر سلطه یزید جنایتکار و جانی، چگونه جان خود و فرزندان عزیزش را تقدیم حق تعالی نمود.
برتری آخرت:
برادران عزیزم! اگرچه دنیا زیباست و دوست داشتنی و انسان را به طرف خود می کشاند؛ اما خانه پاداش الهی، خانه آخرت، خیلی ازدنیا زیباتر و عالیتر است {و من} آخرت را از جان و دل می پذیرم. "تلمیحی است زیبا به شعر حضرت سید الشهداء علیه السلام که می فرماید: وَإنْ تـَکـُنِ الدّنیا تـُعَـدُّ نـَفِیسَـیة ً فـَدارُ ثـَوابِ الله أعـلـی و أنـبَـلُ و اگرچنین است که دنیا نفیس به شمار می آید؛ پس باید دانست که آخرت که خانه ثواب و مزد الهی است؛ بس بلند پایه تر و شریف تراسـت."
خطاب به پدرومادرش:
بنده لیاقت شهادت را درخودم نمیبینم؛ اگریک موقع خداوند سبحان لطف فرموده و شهادت را نصیب من کرد، هیچ ناراحت نباشید و افتخار کنید که شما هم جوانی شانزده ساله تقدیم {اسلام} نموده اید.
۷۰۹ -
۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۱۸ خاطرات، دستنوشته ها و وصیتنامه ها ۰ نظر
خاطره ای از مادر شهید بهنام محمدی:
مادر بهنام در بیان خاطرهای از این شهید می گوید: هنگام آغاز جنگ تحمیلی، بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من میگفت: ” می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم. ” دوران انقلاب، نخستین شعاری که یادش میآمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». شاهش را هم، همیشه برعکس مینوشت. پدرش هر چه میگفت که بهنام نرو، عاقبت سربازها میگیرندت، توجه نمیکرد. اعلامیه پخش میکرد، شعار مینوشت و در تظاهرات شرکت میکرد. گاهی نیز با تیر و کمان میافتاد به جان سربازهای شاه. بهنام را به مدرسه نبردم، چرا که پدرش نمیگذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا کاری یاد بگیرد. یک روز گفت: مادر دلم میخواهد بروم پیش امام حسین (ع) و بدانم که چگونه شهید شده! روزی دیگر کاغذی به من نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان میترسم عراقی ها تو را ببرند.
۱۶۱۲ -
۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۰۰ تصـاویـر خام و زندگینامه ۰ نظر
نام و نام خانوادگی: بهنام محمدی
متولد : ۱۲ بهمن ۱۳۴۵ / شهادت : ۲۸ مهر ۱۳۵۹
در منزل پدربزرگش در خرمشهر بهدنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز، چابک، بازیگوش و سرزبان دار.
علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند.
۹۷۹
درباره ما
طبقه بندی موضوعی
- آیات و روایات (۲)
- امام و رهبری (۴)
- صوت و فیلم (۸)
- طنــــزِ جبهــــه (۲)
- نوجوانی دیگر شهدا (۵)
- متون زیبای شهدایی (۲)
- لوح و پس زمینه و ... (۴۷)
- تصـاویـر خام و زندگینامه (۶۰)
- خاطرات، دستنوشته ها و وصیتنامه ها (۱۰۰)
- کتاب، نرم افزار و محصولات مختلف (۲۶)
- اخبار و اطلاعیه ها (۷)
- شهید پژوهی (۱)
- پیوندستان (۴)
بایگانی
- آبان ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۱)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱)
- دی ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲)
- دی ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۴)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۵)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱۴)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۸)
- آبان ۱۳۹۴ (۷)
- مهر ۱۳۹۴ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۹)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۷۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲۸)
پيوندها
- رهبر معظم انقلاب
- تا اوج
- فاتحان
- افق ها
- یاشهید
- کبوترانه
- تا شهدا
- جعبه ابزار
- روایت ایثار
- کانال کمیل
- گلزار شهدا
- جای شهدا
- سرباز کوچک
- بچه های قلم
- خاطرات جبهه
- خادم الشهداء
- نشریه خُم پاره
- انتشارات شاهد
- انتشارات یا زهرا
- شهید عزیزالهی
- بچه های بهشت
- شهدای شبستر
- شهیده ایران قربانی
- گروه فرهنگی سنگر
- شهید رضا سلیمانی
- شهید ابراهیم هادی
- قرار عاشقی با شهدا
- شهدای استان بوشهر
- شهید احمدعلی نیری
- خبرگزاری دفاع مقدس
- شهید قلب تاریخ است
- شهدای سرزمین پاک ایران
- شهید حسن تهرانی مقدم
- سازمان بسیج دانش آموزی
- سامانه جستجوی مزار شهدا
- موسسه روایـت سیـره شـهـدا
- خاطرات شهیدان استان بوشهر
- ساجد؛ سایت جامع دفاع مقدس
- مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
- پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
- اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان
- لبیک؛ طراحی پوسترهای فرهنگی مذهبی
- سامانه جامع ده هزار شهید استان مازندران
- مرکز تولید و توزیع کتب موسسه شهید کاظمی
- سامانه جامع شهدای دانش آموز استان مازندران
- کنگره بزرگداشت دانش آموزان و معلمان شهید منطقه 2 تهران
- جعـبــه مُـهمّـــــات؛ محتوای یادواره و کنگره شهدای دانش آموز
- همکلاسی آسمانی ا سامانه جامع جستجو شهدای دانش آموز
- اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان (استان آذربایجان شرقی)